جدول جو
جدول جو

معنی چرم خوران - جستجوی لغت در جدول جو

چرم خوران
(چَ خُ)
دهی از دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در 18هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 3500گزی شوسۀ میانه به تبریز واقع است. جلگه و سردسیر است و 785 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، درخت تبریزی و یونجه، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. در دو محل بفاصله 3هزارگزی بنام چرمخوران بالا و پائین مشهور است و سکنۀ چرمخوران بالا 393 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چرخ خوردن
تصویر چرخ خوردن
چرخیدن، گشتن، گردش، بر گرد خود یا چیزی گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم خوردن
تصویر چشم خوردن
هدف چشم زخم واقع شدن، چشم زخم خوردن، از چشم شور آسیب دیدن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ گُ دَ)
بمعنی حرکت دوری است. (آنندراج). گرد گردیدن. بدور خود یا بدور کسی گشتن.
- چرخ خوردن سر، دوار داشتن و گیج رفتن سر.
- ، برگشتن سر. رجوع به چرخ رفتن شود
لغت نامه دهخدا
(خِ کَ دَ)
کنایه از چشم زخم خوردن. (آنندراج). چشم زخم رسیدن. (از ناظم الاطباء). هدف چشم بد شدن:
کاشکی اهل جهان اهل بصیرت بودند
چشم تا کی کسی از دیدۀ نادیده خورد.
تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ)
فاسد کردن کرم میوه را و تباه شدن آن. (یادداشت مؤلف) ، فاسد شدن دندان. سوده شدن دندان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چرخ خوردن
تصویر چرخ خوردن
چرخ زدن چرخیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم خوردن
تصویر چشم خوردن
چشم زخم خوردن هدف چشم بد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم خوردن
تصویر چشم خوردن
((~. خُ دَ))
چشم زخم خوردن، هدف چشم بد شدن
فرهنگ فارسی معین
به چشم آمدن، به نظرآمدن، دیده شدن، چشم زخم خوردن، چشم زده شدن، محسوس بودن، مشخص بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چرخیدن، چرخ زدن، گشت زدن، پلکیدن، پرسه زدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد